... در بایگانی کار میکنه. خسرو (امیر) از چاپخونه بیرون انداختن و رفته خونه گرفته. این باعث شده که به فکر ارتباط بیشتر با شیرین باشه.
از امیر پرسید سعید رو تو زدی؟ .... فهمیده که ... رو سعید زده.
صحنه رو جوری چیده که شیرین میگه خسرو را دوست دارم و پدر شیرین میگه خسرو بده. شیرین داره یکی دیگه رو میگه و
حالا .... از پدر شیرین کینه به دل گرفته. به دنبال پیداکردن روابط دکتر رجبزاده و نجات و حوری هست. بتونه از این ارتباطات برای ایجاد مشکل مجدد برای نجات استفاده کنه.